تویی که تأثیرگذارترین در زندگی من بودی و هستی، تویی که دورانِ نوجوانیام را قشنگتر کردی، تویی که وقتی بعد از خواندن یک مطلب از صفحههای رنگیات به مطلب دیگری میروم، ذهنِ خستهام از مشغله و فرمول ریاضی و شیمی آسوده میشود. فکرکردن به تو زیباست.
سرانجام با دلهرهی اینکه تو در میانِ روزنامهی همشهری نباشی، به کیوسک میرسم. دنبال روزنامهی همشهری میگردم که ناگهان تو را میانِ آن کاغذها میبینم. لبخندی بر لبهایم مینشیند و خوش و خرم به خانه برمیگردم و یک دل سیر نگاهت میکنم.
دوچرخه جانم، تولدت بهانهای شد که قلم به دست بگیرم و حرفهای دلم را برایت بنویسم و از همین جا، از همین لحظه، آرزو میکنم هیچوقت شاهد نبودنهایت نباشیم و دیگر لاغر نشوی و همچنان رکاب بزنی.
فریماه خاتونی، ۱۶ساله
خبرنگار افتخاری نشریهی دوچرخه از فردیس
باید برایت وقت بگذارم
دلم برای دوچرخه خیلیییییییییی تنگ شده بود. انگار توی شلوغیهای اینروزها، گمتون کرده بودم. یادم نبود نوشتن و عکاسیکردن و فرستادنش برای دوچرخهی عزیزم، چهقدر حالم رو خوب میکنه و بهم انرژی و انگیزه میده که بتونم جلو برم...
یادم نبود باید برای چیزهایی که دوستشون دارم، وقت بذارم تا از دستشون ندم. انگار مدتی حس قشنگی رو که با دوچرخه داشتم (و فقط نوجوانها و رفقای دوچرخهای درکش میکنن) از دست داده بودم...
سعی میکنم بیشتر به یاد این رفیق همیشگیام باشم و بیشتر برایش اثر بفرستم تا عشق بین ما همیشه پابرجا باشه. امیدوارم دوچرخه بتونه پرقدرتتر از همیشه رکاب بزنه و پابهپای نوجوانهای این سرزمین پیش بره و براشون از عشق و محبت و رؤیاهای نوجوانی بگه.
لطفاً (با تمام مشکلات) محکمتر از همیشه پیش برید. مطمئن باشین دوستانتون حمایتتون میکنن؛ چه با آثارشون و چه با عشق و احساس توی قلبشون....
#محکم_تر_از_همیشه_رکاب_بزن
مریم محمودصفت از لنگرود
عکس: بهناز سراوانی از تهران
نظر شما